لێئۆن تۆلستۆی یهكێك له باشترین نوسهره كلاسیكهكانی جیهانه. ههرچهند من یهكێك له خۆێنهرانی بهردهوامی نووسهره رووسهكانم و یهكێك له ئهویندارانی داستایهفسكی، بهڵام هێشتا ئهوهیش بۆ خۆم ڕوون نهبوهتهوه كه دوای ئهو ههموو ساڵه بۆ هێشتا رۆمانی شهڕ و ئاشتی تۆلستۆیم نهخوێندوهتهوه. له ڕاستیدا تۆلستۆی كهمتر توانیویهتی سهرنجی من بۆ لای خۆی رابكێشێت، یان ئێستا وا بیر دهكهمهوه. بهردهوام گوگول و تورگنیهف و داستایهفسكی و چخۆف و ئهوانیترم خۆیندوهتهوه بهڵام كهمتر لهوان، حهزم له خۆیندنهوهی تۆلستۆی بووه، ههرچهند چهند كتێبم لێ خۆیندوهتهوه.
ده ڕۆژێك نابێت كه كتێبی شهڕ و ئاشتی تۆلستۆیم له كتێبخانه وهرگرتووه. هێشتا زۆریم لێ نهخۆیندوهتهوه، زۆربهی كاتم بۆ كامپیۆتر و وێبلاگ و ئینتهرنهت تهرخان كردوه و وهك جاران كتێب ناخۆینمهوه، بهڵام دوای نان نیوهڕۆ و شهوانیش له دوای ماندو بوونم له ئینتهرنهت له سهر جێگهكهم ڕادهكشێم و كتێهكه به دهستمهوه دهگرم و تا درهنگانێك دهی خوێنمهوه. نزیك بهیانی كتێبهكه دهنێمه لاوه و گڵۆپهكه دهكوژێنمهوهو ههوڵ دهدهم بخهوم، بهڵام خهو ناچێته چاوم و بۆ جارێكی دیكه گڵۆپهكه رۆشن دهكهمهوهو كتێبهكه به دهستمهوه دهگرم و دهخوێنمهوه...
كاتێك له نووسهرێكی روس كتێب دهخوێنمهوه، سهرم سوڕ دهمێنیت كه ئهمانه ئهم گشته تواناییهیان له نووسیندا له كوێهوه هێناوه و ههموو كات له خۆم دهپرسم كه چ بارودۆخێكی كۆمهڵایهتی و كهلتووری ئهو نووسهرانهی خوڵقاندهوه، وه ئایا كهش و ههوا و بارودۆخی ژینگهیی لهو شتهدا كاریگهری بوه یا نه. ههر هۆیهك ئهو بارودۆخهی رهخساندبێت و ئهو نووسهرانهی خوڵقاندبێت، دهتوانم بڵێم كه له نووسینی رۆمان و چیرۆكدا، نووسهرانی كهم وڵاتی تر توانیویانه شان له شانی نووسهرانی روس بدهن. ئاستی هۆشیاری و مامۆستایهتی له نووسیندا و ڕادهی تێڕامان له ژیان و فهلسهفهی بوون و قووڵ بونهوه له پێوهندیه كۆمهڵایهتی و تاكه كهسیهكان له لایهن ئهم نووسهرانهوه به ڕادهیهكه كه ههر خوێنهرێك، له ههر جار خوێندنهوهی كتێبهكانیاندا، شتێكی نوێتر فێر دهبێت و بۆ چهندهمین جار به چاوی ڕێزهوه دهڕوانێته ئهوان.
ههرچهند هێشتا له ڕۆمانی شهڕ و ئاشتی تۆلستۆی شتێكی زۆرم نهخوێندوهتهوه، بهڵام ههر له یهكهمین لاپهڕوه خۆم له قووڵایی رۆمانهكهدا دیوهتهوه و توانیومه لهگهڵیدا پێوهندی بگرم. ههر لاپهڕیهك كه ههڵ دهدهمهوه ڕێزێكی زۆرتر بۆ ئهو نووسهره گهورهیه دادهنێم. نامهوێت باسی ناوهڕۆكی كتێبهكه بكهم یان بڵێم كه باسی چی دهكات. ههركهسێك كه بیهوێت ئهوه بزانێت دهتوانێت سهرێك له كتێبخانهی شارهكهی بدات و بیخوێنێتهوه. ئهم نووسراوه كورته تهنیا بۆ رێز لێنانێكه له نووسهرانی رووس به تایبهت تۆلستۆی...
ترجمه:
جنگ و صلح
لئون تولستوی یکی از بهترین نویسندگان کلاسیک جهان است. هرچند من یکی از خوانندگان همیشگی نویسندگان روس و یکی از عاشقان داستایفسکی هستم، اما برای خودم هم روشن نشده که چرا بعد از این همه سال هنوز رمان جنگ و صلح تولستوی را نخواندهام. در واقع، تولستوی کمتر توانسته توجه مرا به خود جلب کند، یا اکنون اینطور فکر میکنم. پیوسته گوگول، تورگنیف، داستایفسکی و چخوف و بقیه را خواندهام، اما کمتر از آنها دوست داشتهام نوشتههای تولستوی را بخوانم، هرچند یکی دو کتابی از او خواندهام.
کمتر از ده روز است که کتاب جنگ و صلح تولستوی را از کتابخانه به امانت گرفتهام. هنوز چیز زیادی از آن نخواندهام. بیشتر وقتم را پای کامپیوتر میگذارنم و با اینترنت و وبلاگ خودم را سرگرم میکنم و مثل قبل کتاب نمیخوانم، اما بعد از نهار و شبها هم بعد از خستگی از اینترنت، توی رختخواب لم میدهم و کتاب را به دست میگیرم و تا دیروقت میخوانم. نزدیک صبح کتاب را کنار میگذارم، لامپ را خاموش میکنم و سعی میکنم بخوابم، اما نمیتوانم و یک بار دیگر لامپ را روشن میکنم، کتاب را به دست میگیرم و میخوانم...
زمانی که کتابی از یک نویسنده روس میخوانم، شگفت زده میشوم و از خودم میپرسم که چطور به اینهمه توانایی در نوشتن رسیدهاند و چه وضعیت اجتماعی و فرهنگی این نویسندگان را خلق کرده است و آیا آب و هوا و وضعیت محیطی در این امر تاثیر داشته است یا نه؟ هر علتی این وضعیت را به وجود آورده و این نویسندهها را خلق کرده باشد، میتوانم بگویم که در نوشتن رمان و داستان، کمتر نویسندگانی در سطح جهان توانستهاند در حد آنها ظاهر شوند. سطح آگاهی و استادی در نوشتن و میزان عمیق شدن آنان در زندگی و فلسفهی هستی و ارتباطات فردی و اجتماعی از سوی این نویسندگان به حدی است که هر خوانندهای، در هر بار خواندن کتابهای آنها، چیز تازهتری یاد میگیرد و هر بار در برابر آنها سر تعظیم فرود میآورد.
هرچند هنوز صفحات کمی از رمان جنگ و صلح تولستوی را خواندهام، اما از همان صفحهی اول خودم را در عمق رمان حس کرده و توانستهام به خوابی با آن ارتباط برقرار کنم. با هر صفحهای که ورق میزنم احترام بیشتری برای این نویسندهی بزرگ قائل میشوم. اکنون نمیخواهم به درونمایه این کتاب بپردازم. هر کسی که تمایلی به خواندن این کتاب داشته باشد میتواند از کتابخانهی شهرش به امانت بگیرد. این نوشتهی کوتاه، فقط برای احترام به نوسیندگان روس، خصوصاً تولستوی است...
13 نظر:
هنوز این کتاب را نخوانده ام. حتما می خوانمش
کاش ترجمه به زبان فارسی هم داشت !
به گیلدا:
حتما بخونش. اگه اهل رمان خوندن باشی حتماً ازش لذت می بری.
به تنهای وحشی:
اگه یه کم دقت میکردی راحت میتونستی ترجمه فارسی رو بخونی
سلام ..مرسی
باور کنید خیلی دقت کردم ..اما تو اون صفحه ابتدای وبتون چیزی ندیدم
ولی الان که می بینم شما تو ادامه مطلب رفتین و ترجمه رو زدید ...
کاش تو صفحه اصلی می نوشتید که ترجمه هم دارند مطالب .
سڵاو ئازیز . به هیوای داهاتوویکی باشتر . نووسینهکانت به ڕاستی جووانن . من بۆ خۆم چێژیان لێ وهر ئگرم . به هیوای دیدار
سلام
در لیست وب نویسان مریوان قرار گرفتید.
در صفحه آخرین مطالب وب نویسان "مریوان"
http://www.google.com/reader/shared/user/00952491315336688810/label/Mariwan
و
هم چنین صفحه "کردستان"
http://www.google.com/reader/shared/user/00952491315336688810/label/kordestan
آخرین مطالب خود را ببینید
پایدار باشید
دلیر مردوخی
http://mariwangallery.blogfa.com
سلام..پس داستانت چي شد؟ نمي نويسي ديگه؟
آهان گفتم اون نظر مسخره تو وبلاگ آنی دالتون باید یه آدم مسخره تر داشته باشه!
پس کردی!!!!
کرد رو چه به وبلاگ و دنیای مجازی؟!!!!!
روشن شد قضیه چیه و نیاز به جواب نداره هرچند که آنی خوب جوابتو داده!
تو برو با این خیالات مسخره قبیله وحشی کردها خوش باش!!!!!
بۆ كاك فهردین مهزههرپوور :
سپاس بۆ سهردانهكهت. زۆر خۆشحالم كه نووسینهكانمت به دڵ بووه.
بو كاك دلێر مهردۆخی:
زۆر سپاس
برای مکث:
چرا، حتماً مینویسم.داستان گیزو رو هم خودم خیلی دوس دارم. حتما ادامهاش میدم.
به نظر من ادبیات داستانی هیچ کشوری به قدرت و بزرگی روسیه نیست.
این کشور نویسندگانی دارد که داشتن هر یک برای ادبیات یک کشور میتواند مایه مباهات باشد.
روسیه سرزمین غولهاست.
نمی دانم چرا همیشه ادبیات داستانی روسیه مرا یاد ورزش کشتی این کشور میاندازد!
به آقای حسین ترابی
من هم با شما موافقم که ادبیات داستانی روسیه در جهان بی نظیره، اما گاهی نویسندههای دیگهای به صورت فردی، در کشورهای دیگه هستن که در حد بزرگترین نویسندههای روسیه باشن البته با سبکهای متفاوت...
دو کتاب هست که نمی تونم بخونم یعنی نصفه رها کردم
جنگ و صلح و بینوایان
از این همه توصیف و کشاکش خسته می شم
هرچند تسخیرشدگان داستایوفسکی هم توصیفی هست اما آن قدر قشنگه که با ولع خوندمش
برای خانم مریم عسگری:
راستش من بینوایان رو چهار پنج بار خوندم و الانم همه شخصیتهاش هم یادمه. یکی از اون کتابهایی بود که همیشه حس تخیلم رو تقویت میکرد و می بردم تو عالم هپروت.
و جنگ و صلح رو هم باید با آرامش خوند. چون اینقد ریزه کاری و توصیفات دقیق داره که اگه آدم نوشته اینجوری رو دوس نداشته باشه میذاردش کنار
ارسال یک نظر
لطفاً برای درج نظر خصوصی یا ارسال ایمیل یا تماس آنلاین، به صفحه تماس بروید
با تشکر