۲۶ مرداد ۱۳۸۹

انتظار... انتظار بیهوده...

منتظرم،
وقتی که بیدار می‌شوم.
آنگاه که می‌خوابم باز:
بیهوده انتظار می‌کشم.
وقتی که بیرون می‌روم،
می‌نگرم عابران را، قیافه‌هایشان را، دست‌هایشان، لبخندشان
خیره می‌شوم آینه‌ها را، مغازه‌ها را، داخل ماشین‌هایی که می‌گذرند
قدم می‌زنم، نگاه می‌کنم به آسمان، به زمین، به ابتدا و انتهای کوچه‌ای خلوت،
دیروز، امروز، فردا، و پس فردا...
لانه کرده است در چشمانم، در دلم، در دستانم، در گام‌هایم... انتظار...
انتظار... انتظار بیهوده... بیهوده انتظار...
انتظار...
انتظار بیهوده...
بیهوده...

4 نظر:

محبوب گفت...

انتظار واقعا بده... انتظار
بدترین چیزه به نظرم
خوبی تو ؟

فریق تاج‌گردون گفت...

سلام محبوب
زندگی همش انتظاره... انتظار بیهوده
خوبم ممنون. خوشحال شدم نظرتو دیدم. تو خوبی؟

ايرن گفت...

انتظار كشيدن براي ديدن سرابه اين انتظارهاي ما!مدام انتظار و انتظار و انتظار براي رسيدن به چيزي، كسي و يا براي ديدن لحظه اي و لمس يك اتفاقي بعد مي بيني كه همش سرابه...كه عجب انتظار بيهوده اي بوده...
زندگي خود خود خود انتظاره...انتظاري بي نتيجه و بيهوده و عبث!

فریق تاج‌گردون گفت...

سلام ایرن
خوشحال شدم که به خونه سوت و کور ما هم سر زدی

ارسال یک نظر

لطفاً برای درج نظر خصوصی یا ارسال ایمیل یا تماس آنلاین، به صفحه تماس بروید
با تشکر