۱۳ فروردین ۱۳۸۷

ماه اول

شکوفه ها

... و شكوفه ها

بر شاخه هاي نازك

چه زود مي افتند

آن سوی تخته سنگ

غروب خورشيد

و آن سوي تخته سنگ

سايه اي باريك

خيابان

من نشسته

در عبور رهگزران

نفس مي كشم

***

دلم گرفته،

در خيابان شلوغ

نيست پروانه اي

اوج

در افق سرخ

پرواز پرستويي

چشم هاي تو

برگی زرد

مانده از پارسال

در ميان شكوفه ها

برگي زرد

پايان كبوتر

به كناري زد

كبوتر مرده را

رفتگر جوان

شکوفه هلو

می نگرد

تولد شکوفه را

کفش دوزک پیر

سايه اي در شب

زير نور ماه

مثل هر شب سايه اي ...

... خوابم نمي آيد

0 نظر:

ارسال یک نظر

لطفاً برای درج نظر خصوصی یا ارسال ایمیل یا تماس آنلاین، به صفحه تماس بروید
با تشکر