۱۱ مرداد ۱۳۸۷

ماه پنجم

مهتاب

ابرها در گذرند

و ماه، این راهبِ آسمان‌‌

با تابش ابریشمی‌اش...

خدا تنها بود؛ مثل ما

... می‌‌دانم! ؛

از آفریدنت،

منظور

پرستش نبود

[مقصود

درکِ

رنج بود]

آن خطِ شبنمی...

های! زن کولی

کف دستانم چه می‌بینی؟

آن گوشه

آن خطِ شبنمی،

در کدام سپیده‌دم

محو می‌شود؟ ...


های! زن کولی

کف دستانم چه می‌بینی؟

آن گوشه

آن خطِ شبنمی،

در کدام سپیده‌دم

محو می‌شود؟

های! زن کولی

فالی برایم بگیر

فالی برایم...

مگر نمی‌دانی

[ چه زود دیر می‌شود؟*]

*احساس می کنم این جمله را جایی شنیده‌ام!

( دوست عزیزی برام نوشته از "قیصر امین پور"ه . ممنون)

جاده

ـــــــــــــــــــ گاهی ـــــــــــــــــــ و امتداد می‌یابی... ــــــــــــــــ

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ موازی می‌شوی ـ ـ ـ ـ ـ تا ـ ـ ـ‌ ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

ـــــــــــــــــــ با خودت ــــــــــــــــــ دلتنگی ِ جاده ــــــــــــــــــــــــ

نگاه ...

لحظه‌ای

شک می‌کنم ـ

من شکسته‌‌ام

یا آینه؟

مستی صبح ...

سَحَر و باز ...

آسمانِ ابری‌و

نَرمک نَرمک

جام شراب ...

*

خیام اگر ز باده مستی، خوش باش با لاله‌رخی گر نشستی خوش باش

چون عاقبتِ کار جهان نیستی است انگار که نیستی! چو هستی خوش باش

جای خالی

کنار چشمه

کتری چای دود گرفته

و بلوط‌های زیر خاکستر ـ

مزه‌ی عرقِ سگی

و سیگار مگنا

[ و یک جای خالی...]

برآمدن از اعماق

پرتو ماه بر دریاچه ـ

برمی‌آیند از اعماق

ماهیان خفته

شاعر پیاده‌رو

وقتی دل پیاده‌رو طپید

شاعر شدم

تا از مهربانی گام‌هایت

غزلی بسرایم

برای سنگ‌فرش‌های عاشق

که در عبور هر روزه‌ات

زیر لب،

زمزمه کنند ...

دو سایه‌ی لرزان

میان نیزار

پرندگان کوچکِ مهاجر

در آبِ ابری

انعکاس دو سایه‌ی لرزان:

من

و

[غم]ی که هیچ وقت غروب نمی‌کند ...

آرمان و اراده

آرمان حس رمانتیک اراده‌ای ا‌ست که با گذر زمان در ناامیدی‌ای رمانتیک سقوط می‌کند و در تاریکی و تنهایی جان می‌سپارد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

لطفاً برای درج نظر خصوصی یا ارسال ایمیل یا تماس آنلاین، به صفحه تماس بروید
با تشکر